پس از شش ساعت قطعی برق .. یه مشت خبر.. آهنگ میخواند “and we keep driving into the night ..” .. خبر سقوط هواپیمای قرقیزی .. کشته شدن چند هموطن .. آتش سوزی پارک ملی گلستان .. نام ِ "محسن رسول اف" در میان کشته شدگان سقوط هواپیما .. آهنگ همچنان می خواند “and we keep driving into the night” .. مرگ 30 افغان در حادثه ی رانندگی .. 30 نفر.. کم نیست .. یک نفر هم زیاد است .. در جستجوی یک خبر خوش.. هیچ .. شیوع وبا .. ناکامی المپیک... مرگ .. مرگ .. مرگ.. چگالی مرگ نسبت به جمعیت در ایران باید خیلی زیاد باشد .. ضرب و شتم پلیس دختران جوان را .. آهنگ می خواند “and we keep driving into the night …” لیست اسامی کشته شدگان سانحه ی هوایی .. چه حالی دارند خانواده هاشان موقع خواندن این لیست ... آهنگ همچنان می خواند ..
سعید برزگر ام؛ معمار و دانشجو. از شعر مینویسم -آنجا که زبان به تحلیل راه نمیدهد، و از معماری و شهر مینویسم -آنجا که زبان به شعر نمیچرخد.
۱۳۸۷ شهریور ۵, سهشنبه
۱۳۸۷ مرداد ۳۰, چهارشنبه
اوج پستی
۱۳۸۷ مرداد ۲۷, یکشنبه
برق
۱۳۸۷ مرداد ۲۴, پنجشنبه
دیوانه وار
۱۳۸۷ مرداد ۲۱, دوشنبه
از زبان یک چشم بادامی
نمی دانم مشکل از چشمهای ِ شماست، یا از چهره ی ِ ماها : نمی دانم که چرا نمی بینی. چرا درک نمی کنی. هر جا که می روی، وقتی بحث ما چشم بادامی ها پیش می آید، می گویی که همه شان یک جورند، همه هم قیافه اند. هم نژاد های ِ خودت را که نگاه می کنی، چهره شان را تشخیص می دهی، نسبت به هر چهره احساس ِ خاصی به تو دست می دهد؛ دوست داشتنی، نفرت انگیز، بی خیال، خوشحال،ناراحت، هرچه... اما به ما که می رسی – به هر کدام از ما – تنها و تنها یک نوع احساس پیدا می کنی :غریبگی. آخر به تو چه بگویم آدم ِ حسابی. فکر می کنی که فقط میان ِ شما هندو-اروپایی ها زیبا هست، زشت هست، شاد هست.. نمی فهمی که آخر ما هم اینجا چهره ی ِ زیبا داریم، دوست داشتنی داریم، حال-به-هم-زن داریم، چهره ی ِ شهری داریم، دهاتی داریم، چهره ی افسانه ای داریم، چهره ی ملعون ِ شیطانی داریم... نمی فهمی، نمی خواهی بفهمی همه ی ِ ما چشم بادامی ها یک جور نیستیم. نمی خواهی این عادت ِ پَست را کنار بگذاری که چشم بادامی، یک نوع چهره است. نمی فهمی و نمی خواهی بفهمی که چهره های ما چشم بادامی ها نیز با هم فرق می کند..
۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه
۱۳۸۷ مرداد ۱۳, یکشنبه
شباهت ها و تفاوت ها
"اتوبوسای جدیدو نیگاه .. میگن سریع السیره .. توی اکثر ایستگاهها توقف نمی کنه ... البته اینا دیگه بلیطی نیست.. 100 تومانیه ...فعلا بریم اون بلیطی رو سوار شیم..."
{پس از چند ماه}
"سوار یکی از این اتوبوسای ریالی شدم، نوشته بود «به علت کم شدن اتوبوسهای بلیطی، راننده موظف است در همه ی ایستگاهها توقف کند.» .. شده مثل همون بلیطی ها ..فقط بیشتر پول میگیرن..."
"دانشگاههای جدید رو نیگاه .. اسمش فک کنم پردیس بود .. میگن از نظر علمی در سطح دانشگاه تهران و دانشگاه شریفه .. البته دیگه مجانی نیست.. شهریه می گیرن .. فعلا اون دانشگاه معمولی رو بریم..."
...