۱۳۸۸ اردیبهشت ۴, جمعه

باگ

از اشکالات این جهان این است که آنهایی که بیشتر با هم اشتراک دارند، کمتر با هم حرف می زنند ..

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

افشین جان، ببازی هم پشتتیم

آنها که مایلی کهن و دایی را انتخاب کردند، بالاخره به هر دلیل تن به خواسته ی مردم در دادند و افشین قطبی را انتخاب کردند. مربی ای که لایق تیم ملی است و دایی ها و مایلی کهن ها در برابر او کم می آورند. او در فاصله ی چند روز تا بازی بعدی و حساس ایران به سرمربی گری رسیده و تنها 3 بازی دارد تا بتواند شایستگی هایش را اثبات کند.
او مربی بزرگی است. فرقش با دیگر مربی ها این است که بردش را به پای بازیکنان می نویسد و نه ائمه، و باختش را می پذیرد و نه نام ائمه را لکه دار می کند و نه نام بازیکنان را. فرقش با مربی های سابق تیم ملی در این است که به همه احترام می گذرد. آنقدر که یک بار در مصاحبه ی بعد از بازی که اکبر میثاقیان نیز حضور داشت، میثاقیان را آنقدر ذوق زده کرد که گفت "قول می دهم تیم آقای قطبی امسال قهرمان می شود!".
خلاصه اینکه کفاشیان نیز، که لیوانی دستش نیست تا جابجا کند، احتمالا از این خبر، مانند همه ی ما خوشحال شده و همه ی ما، با هم امیدواریم که تیم ملی به جام جهانی صعود کند و هر چند حرفهای کفاشیان عوض می شود، ولی حرف ما عمراً عوض نمی شود که در صورت باخت نیز از قطبی حمایت می کنیم، چرا که اگر تیم صعود نکند، تقصیر دایی و مایلی کهن و آن کسی است که این دو را انتخاب کرده، نه قطبی.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

احیا

احیای انسانیت در جامعه،
مهمتر از احیای سازمان برنامه است

۱۳۸۸ فروردین ۳۱, دوشنبه

نرخ تورم

دولت اعلام کرد : شتاب افزایش نرخ زیاد شدن تورم، تنها 5% افزایش داشته است. چقدر خوب.

۱۳۸۸ فروردین ۲۵, سه‌شنبه

تبلیغات انتخاباتی علیه گشت ارشاد

سردار احمدی‌مقدم:تعطیل شدن طرح امنیت اجتماعی تبلیغات انتخاباتی است


سردار احمدی مقدم در این سخن هایی که فرمودند، اشاره به این کردند که طرح امنیت اجتماعی و گشت ارشاد یک طرح مردمی است، و در عین حال کاندیداهای انتخاباتی برای تبلیغاتشان از تعطیل کردن این طرح حرف می زنند. شاید خود او به این گفته ی خودش توجه نکرده که قسم روباه و دم خروس را توامان در یک جمله آورده است. کاندیدا ها، چه خوب و چه بد، در تبلیغاتشان از این مسئله استفاده می کنند و علیه آن حرف می زنند. و این نشان می دهد که حتماً نارضایتی ای از این مسئله وجود دارد که حرف زدن علیه آن "تبلیغ انتخاباتی" محسوب می شود! از سردار احمدی مقدم ممنونم که به این خوبی ما را از نگرانی این مسئله در آوردند.

۱۳۸۸ فروردین ۲۳, یکشنبه

the grass was greener ... the light was brighter ...

high hopes را از پینک فلوید گوش می کنم، برای اولین بار.. آهنگ را که می شنوم، نمی توانم جلوی اشک هایی که روان می شوند را بگیرم .. تک تک جمله های این آهنگ راوی حال من اند ..
Beyond the horizon of the place we lived when we were young
In a world of magnets and miracles
آری، دنیای ما، دنیای عجیبی بود. دنیایی که تمام زندگی مان شد .. هنوز هم هر چند دور، اما به امید این خاطره هاست که زنده ایم..
Our thoughts strayed constantly and without boundary
The ringing of the division bell had begun
زنگ جدایی نواخته شد .. صدایش به خراب کردن دنیای مان برخاست .. رویاهایمان را ربود ... کابوس ها را نشاند بر راس امور .. آری، چمن ها سبز تر بودند و نور ها روشن تر .. خنده ها حقیقی بودند .. دوستی ها واقعی بودند . .
The grass was greener
The light was brighter
With friends surrounded
The nights of wonder
پل ها را، بی که بخواهیم، پشت سر خود آتش زدیم؛ آتش زدند. ما را روانه ی این جهنم کردند ..
Looking beyond the embers of bridges glowing behind us
To a glimpse of how green it was on the other side
Steps taken forwards but sleepwalking back again
Dragged by the force of some inner tide
رو به جلو، مثلا ً می رویم و هنوز در خاطره ها زندگی می کنیم .. چاره ی دیگری نداریم .. خودش که نیست ، رویایش را باید دید .. خواب هایمان هنوز برای آن زمان اند .. اشک هایمان نیز .. آری، این جبر مطلق را چه کسی می تواند به عقب برگرداند ؟
Encumbered forever by desire and ambition
There's a hunger still unsatisfied
Our weary eyes still stray to the horizon
Though down this road we've been so many times
هنوز، عطشی هست که رفع نشده .. چشمان خسته مان رو به افق مانده .. این راه را هزاران بار رفته ایم ..
چمن ها سبز تر بود ...
نور ها،
روشن تر
چه کسی می تواند جبر مطلق را به عقب برگرداند ؟

۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

اخلال

اخلال در نظم عمومی موهایت
زیباترین جرمی ست که مرتکب می شوی

۱۳۸۸ فروردین ۱۶, یکشنبه

او قرنهاست که قرنها را از یاد برده است.

پیرمرد خوش خیال
آبهای چشمه را
سالهاست خشک می کند
و دستهایش
بوی بلاهت پنجره های نومید را می دهند.

پیرمرد خوش خیال
شب ها نمی خوابد و
ماه را
در قفس چشمانش زندانی کرده است.
او
سالهاست که در کوچه ی ما
پرسه می زند
و چهره ی سوخته اش
تصویر داغ ترین نفرت های زمین است

پیرمرد خوش خیال
- به خیالش
ابرها را به حرکت دستانش
می لرزاند و
- به خیالش
ستاره ها پرنده نیستند

او قرنهاست
که حساب اشک های تمامی آدمیان را
از بر است
و به دست باد می سپارد
قصه هایی را که گوشی برایشان نیست
او
قرنهاست
که قرنها را از یاد برده است.

۱۳۸۸ فروردین ۱۴, جمعه

شب نوشت

شب که می شود، حقیقت بر سرم نازل می شود.آنچه در روز از آن می گریزیم، همیشه با ما ست و چراغ را که خاموش می کنیم، سنگینی دستهایش را بر شانه هایمان حس می کنیم. شب بسیار ترسناک است، چرا که روحمان را برهنه پیش چشمانمان قرار می دهیم و مبهوت به آن می نگریم. نقابمان را زمین می گذاریم و می بینیم هیچکس در پس آن نیست. تنهاییم. مطلقا ً تنها. شبها بار عجیبی دارند. شب، غریب آینه ای ست. آینه ای که از آن می ترسیم و می خواهیم آن را بشکنیم و در نهایت خود را می شکنیم. صبح تا غروب به در و دیوار می کوبیم تا همین چند دقیقه و چند ساعت ی شب را بیدار باشیم و هشیار. حقیقتا ً هشیار. تنهایی بر سرمان نازل می شود و چون زخمی ما را ار خواب باز می دارد. در نگاه آینه می میریم.شب سکوتی عجیب دارد. سکوتی که تمام روز پی آن می گردیم و نمی یابیم. سکوتی عارفانه شاید. سکوتی مثل مرگ، مثل خواب، مثل ترس. سکوتی گویا تر از هزاران گفتار. در سکوت شب هزاران موسیقی ست. و موسیقی از تنهایی های شبانه ست که زاده می شود. در شب خود را برهنه می یابی. عاری از هر چه نام و مقام دروغی و خالی. با خودت تنها می شوی و به تو هجوم می آورد. در شب است که عمق نور را حس می کنی. می فهمی شب در شب بودنش زیباست، والاست.

۱۳۸۸ فروردین ۱۲, چهارشنبه

باد سرزده ی سرد

دمای آسمان افت می کند
تا باز بلرزاند
استخوان های زمین را
در این باد سرزده ی سرد
زمان را چون امیدی گم می کنم
و سرنوشت را به دست پاهایم می سپارم
چقدر باید بروم
تا بایستد آسمان
از آزار زمین ؟