۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

در رثای سهراب

قرن ها و
قرن هاست
که سهراب ها کشته می شوند
بدست رستم ها
و خون شان
بر پیشانی رستم ها
چون جای مُهر ریاکاران
که پینه بندد،
ابدی می ماند

قرن هاست به ما می گویند
تقدیر است
که کشته شوند سهراب ها
به دست رستم ها
و آنچه تقدیر َش می نامند
چیزی نیست مگر
احساس تشنگی پشه
به خون انسان

قرن ها و
قرن ها و
قرن هاست
که سهراب ها
پس از مرگ جاودانه می شوند
و رستم ها
پیش از مرگ
می میرند

۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

قسم به آتش پنهان به زیر خاکستر ...

دانلود خون بها - [؟]

قسم به بوسه ی آخر، قسم به تیر خلاص
قسم به خون شقایق نشسته بر تن داس

قسم به آتش پنهان به زیر خاکستر
قسم به ناله ی مادر، قسم به بغض پدر

قسم به مشت برادر، قسم به خشم رفیق
قسم به شعله ی کبریت و قسم به خواب حریق

قسم به بال پرستو به عطر فروردین
قسم به نبض ترانه، قسم به خاک زمین

که خونبهای تو خون سیاه جلاد است
سکوت دامنه در انتظار فریاد است

که خونبهای تو اتمام این زمستان است
طنین نام تو در ذهن خیابان است

۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

من و تو حق داریم، در شب این جنبش نبض آدم باشیم ...

دانلود رستنی ها - فرهاد
رستنی ها کم نیست
من و تو کم بودیم
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم

گفتنی ها کم نیست
من و تو کم گفتیم
مثل هذیان دم مرگ
از آغاز
چنین درهم و برهم گفتیم

دیدنی ها کم نیست
من و تو کم دیدیم
بی سبب از پاییز
جای میلاد اقاقی ها را پرسیدیم

چیدنی ها کم نیست
من و کم چیدیم
وقت گل دادن عشق
روی دار قالی
بی سبب حتی
پرتاب گل سرخی را ترسیدیم

خواندنی ها کم نیست
من و تو کم خواندیم
من و تو ساده ترین شکل سرودن را
در معبر باد
با دهانی بسته
وا ماندیم

من و تو کم بودیم
من و تو اما در میدان ها
اینک اندازه ی ما می خوانیم
ما به اندازه ی ما می بینیم
ما به اندازه ی ما می چینیم
ما به اندازه ی ما می گوییم
ما به اندازه ی ما می روییم

من و تو کم نه
که باید شب بیرحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم
من و تو خم نه و درهم نه و کم هم نه
که می باید باهم باشیم
من و تو حق داریم
در شب این جنبش نبض آدم باشیم
من و تو حق داریم
که به اندازه ی ما هم شده با هم باشیم
...

۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

خانه ای خواهم ساخت ...

آتشی خواهم افروخت
نکند خورشید
احساس تنهایی کند
در این زمستان سخت

خانه ای خواهم ساخت
خانه ای که
به اندازه ی من و تو پنجره دارد؛
از سقف کوتاهش
هزار آسمان آویزان است
و به دیوارش
قاب عکسی از آینه.
خانه ای خواهم ساخت
برای خواب خورشید
در این زمستان سخت

۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

مجوز

از پرندگان برای پرواز
مجوز می خواستند
و از درخت
برای روییدن

مثل مرد ؟ نه ...

در این جنبش زنان و دختران شجاعانه می جنگند. حتی دیده ام که در صف اول تظاهرات قرار می گیرند. واقعا مثل مرد ... نه ... نه ... دیگر وقت آن رسیده که در ادبیات مان تجدید نظر کنیم...

۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

سرود بیداری

به خواب کودکانه ات
رشک می برم
ای ماه همیشه آرام
شب تا به سحر بیدار
ستاره ها را می پایم
نکند دست هرزه ای بچیندشان

دستهایت را بالشی کن
برای خواب کوچکت
من سالهاست که بیدارم
و این شب بیداری ها
از چشم هایم سنگ و
از دست هایم خنجر ساخته است

آرام بخواب ای گل ستاره
من تا ابدیت بیدارم