۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

از بت شکستن

خونی تازه
می دود در رگانم
چون جنبشی
که زیر پوست شهر

تبر ِ بوسه ی من
تنها یک ثانیه
فاصله دارد
تا
       گلوی
                  بت
                           بزرگ
                                        نازنینم

۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

زندان سکوت

چشم های وحشی تو
به اندازه ی تمام خیابان ها فروزان بود
و من
در زندان سکوت
بر دیوار رازآلوده ی جدایی
لمیده بودم
و تنها
این
زندانی سلول انفرادی سکوت است
که آزادی را
در تمامی رگهایش
فریاد می زند

میله ها را خواهم درید
آسمان را پلی خواهم کرد
برای لمس دست های نازکت
دست هایی که مردان هرزه ی غربت
آن را
به مهمانی شهوتناک غرور خویش می برند

آه از آزادی
آه از دستهایت
آه از این مردان هرزه
آه از این زندان پر دیوار

من در سرم گیج می روم
می روم
و رخوت زندان بر سرم آوار می شود
این زندان سکوت
این زندان آهنین سکوت

اینجا تنها مرگ ما را به هم می شناساند..


از دست‌هایمان بیرون رفته‌ایم
از چشم‌هایمان
و همه‌چیزِ این خاك را كاویده‌ایم :
ــ ما به‌همراهِ آب و باد و خاك و آتش
تبعیدِ‌ این سیاره شده‌ایم
و این‌جا
زیباترین جا
برای تنهایي‌ست.

كسی در من همه‌چیز را خواب می‌بیند.



شهرام شیدایی / آتشی برای آتشی دیگر

۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

مجازات

کار خوب وقتی ارزش دارد که کار بد مجازات نداشته باشد.

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

یکطرفه

گهی زین به پشت و .. گهی زین به پشت .

۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

کنارم بخواب - شاهکار بینش پژوه

دانلود

کنارم بخواب و
به دورم بتاب و
از این لب بنوش
چو تشنه که آب و گل آتشی تو
حرارت منم من
که دیوانه ی بی قرارت منم من

خدا دوست دارد لبی که ببوسد
نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد
خدا دوست دارد من و تو بخندیم
نه در جاهلیت بپوسیم بگندیم

بخواب آرام پیش من
لبت را بر لبم بگذار
مرا لمسم و کن و دل را
به این عاشق ترین بسپار بخواب آرام پیش من
منی که بی تو میمیرم
لبت را بر لبم بگذار
که جان تازه میگیرم