۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

جایی برای گریختن


1. افسوس که دیر دانستم
آسمان هرگز آنقدر نباریده است
که دهانی را تشنه کند
ابرها هرگز نخواسته اند
کنار روند

2. می خواهم بگریزم
به آسمانی که
برای باریدن
سند نمی خواهد
می خواهم بگریزم
به دستهایی که
عشق را
با تردید
معاوضه نمی کند
می خواهم بگریزم
از گریختن

3. این آسمان
سالهاست برای من کوتاه شده است

۱۳۸۸ دی ۶, یکشنبه

پنهانی

سکوت هامان
پنهانی
با هم حرف می زنند
چرا که در پس این ابر هامان
آفتابی نهفته است

۱۳۸۸ دی ۴, جمعه

عزراییل ِ تدریجی

عزراییل ِ عشق، ذرّه ذرّه جانت را می کند.

ای معنای دوباره ی زیبایی


زیبا که می شوی
جهان را می رویانی
از نو
ای معنای دوباره ی زیبایی
زیبا که می شوی
آسمان از نگاهت
بارور می شود
و آدمها
چشم به راه عطرت خواهند ماند
زیبا که می شوی
رویا که می شوی
می رهانی ام از چنگ این کابوسیان
ای خنده ات
معنای دوباره ی آزادی

۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

بیگانه

من بیگانه ام
با خنده هاتان
با اشک هاتان
با زخم هاتان
با درد هاتان
من
خود خنده هاتانم
خود اشک هاتان
خود زخم هاتان
خود دردهاتان

من خود صاعقه ام
وقتی که ابرها را می گریاند
من خود ابرم
وقتی که صاعقه ها را می خنداند
من خود تقدسم
که می بارم
پشت کوهی از هیچ
که می پرستیدش

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

دوربین مخفی

فکرشو بکنین این دنیا تموم بشه و اون دنیا خدا بیاد و بگه شما در برابر دوربین مخفی هستید.

مشیّتِ هارد

خداوندا ! بار الها ! این مشیّت ات لایت تر نمیشه ؟

۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

برزخ

چون ققنوسی
که از خاکستر
چون رویایی
که از تاریکی
برمی خیزم
از خویش

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

خرم آن نغمه که «مردم» بسپارند به یاد


 آیت الله منتظری رفت، تا یادمان باشد که آدمهای بزرگ چگونه جاودانه می مانند. راه او را ادامه خواهیم داد. او که به حق، پدر معنوی ما بود.

۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه

3 قصه


1. در تاریکی برهنه ی شب های بی سحر
دلم را
به گرمی رویایی خوش کرده ام
که - چون آتشی میان جنگل های سیاه
که برای فرار گرگ ها بیفروزند -
کابوس هایم را فراری می دهد.

2. و این تاریکی پایان راه نبود
که فردایی بود و
رویایی
که در رگانم جاری بود
چون درختی
که در زمین
چون آسمانی
که در چشمان امیدوار.

3. هرگز در این منحنی های حجیم
آنقدر گم نشده بودم
که در انحنای خطوط لبخندت.


۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

انقلاب پاییزی

نمی دانم
هیچ نمی دانم
چشم های تو بود که در من انقلاب کرد
یا باد های سرد پاییزی

زمان مرده

جای تماس دستاش با بدنت می سوزه .. انگار که دستاش نفرینت کردن .. شاید تیکه تیکه های بدنت هنوز پیش اون باشن .. شاید پاهات رو هنوز دور ننداخته باشه .. شاید دلتو هنوز آتیش نزده باشه .. دستاش نفرینت کردن .. یه نفرین ابدی .. زمان .. دستات تو دستاشن .. این دست که دست خودت نیست .. زمان .. با دهنت، که دیگه دهن اونه، سکوت می کنی .. صبر می کنی .. صبر می کنی .. بلکه زمان از راه برسه و بگذره .. بلکه بتونه مرهمی باشه واسه این همه درد های گفته و نهفته .. اما نمیاد .. زمان هرگز قرار نیست از راه برسه .. شاید تو ابدیت گیر کردی .. شاید .. زمان مرده .. خیلی وقته که مرده ..

۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

از نگفتن

بعضی وقتا تا پشت لبات میاد، اما نمیاد بیرون، میره تو کله ات می چرخه و انگار میخوره به پرده ی گوش ات و وز وزز صدا می کنه، حرف می زنه باهات، داد می زنه. توی کله ات هی می چرخه. مردده که بیاد بیرون از لای لبا یا نه. گاهی تصمیم می گیره که انتحاری بیاد بیرون از دهن و دیگه هرچه باداباد، اما تا میاد که بیاد بیرون دهن بسته میشه و دوباره میره شروع می کنه به گشتن توی سر و داد زدن و حرف زدن. بعضی وقتا پشت چشات می مونه، بعضی وقتا انقد سنگین میشه که توی گلوت حسسش می کنی، بعضی وقتا هم وقتی می بینه راه فرار نداره، مایع میشه و از چشا میزنه بیرون. آخه راهشو بستی چیکار می تونه بکنه.

۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

صمیمیت

صمیمیت آدما به اندازه ی رازهایی ه که با هم شریکن.

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

ایمان

به لبخندت
ایمان آورده ام
چون خدایی
که به انسان
و از روح خود در تو دمیده ام
هر چند انکارم کنی

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

November Rain - Guns n' Roses

When I look into your eyes
I can see a love restrained
But darlin' when I hold you
Don't you know I feel the same
'Cause nothin' lasts forever
And we both know hearts can change
And it's hard to hold a candle
In the cold November rain
We've been through this
Such a long long time
Just tryin' to kill the pain
Yeahh..
But lovers always come
And lovers always go
And no one's really sure
Who's lettin' go today
Walking away
If we could take the time
To lay it on the line
I could rest my head
Just knowin' that you were mine
All mine
So if you want to love me
Then darlin' don't refrain
Or I'll just end up walkin'
In the cold November rain

Do you need some time
On your own
Do you need some time
All alone
Everybody needs some time
On their own
Don't you know you need some time
All alone

I know it's hard to keep an open heart
When even friends seem out to harm you
But if you could heal a broken heart
Wouldn't time be out to charm you

Sometimes I need some time
On my own
Sometimes I need some time
All alone
Everybody needs some time
On their own
Don't you know you need some time
All alone

And when your fears subside
And shadows still remain
I know that you can love me
When there's no one left to blame
So never mind the darkness
We still can find a way
'Cause nothin' lasts forever
Even cold November rain

Don't ya think that you
Need somebody
Don't ya think that you
Need someone
Everybody needs somebody
You're not the only one
You're not the only one

Don't ya think that you
Need somebody
Don't ya think that you
Need someone
Everybody needs somebody
You're not the only one
You're not the only one

Don't ya think that you
Need somebody
Don't ya think that you
Need someone
Everybody needs somebody
You're not the only one
You're not the only one

Don't ya think that you
Need somebody
Don't ya think that you
Need someone
Everybody needs somebody

۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه

گورنوشته

در یادت خزیده ام امشب
چون ماهی
که در ابر
و با خود
کوهی را
به گور برده ام

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

سبقت

سبقت هم که ازم بگیری
آخرش قرار است با هم بخوریم به این ترافیک.

۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

تاریخم من !


منم فاتح دروازه های این شهر ناتمام !
منم نشسته بر تارک تیرهای چراغ برق !
منم تکیه زده بر چوب خشک نیمکت ها !
منم که مثل آتش بی خاصیت نمرود دود می کنم !
منم
تاریخم من
و شمشیر می کشم بر دیوار !
منم که لشکری ساخته ام
از پوزخندهای تلخ مردمان !
منم که افراخته ام
پرچمی بر فراز پله های دیگران!
منم که موش ها را
می گمارم به امنیت تالاب ها !
و فرمان شورش می دهم
به عکس های روی دیوار ها !
منم
تاریخم من
و خانه ها را زین پس
یک به یک وارسی خواهم کرد
به دنبال نان و نمک !

۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

از فاصله

پنجاه سانت
از تو دورم
و هزار هزار حرف
به تو نزدیکم

از با چشم بسته گوش به کوچه ماندن

سکوت کوچه
حاکم است بر نگاه سنگی من

صدای کدام کفشت این بار
دیوار سکوت را خواهد شکست ؟