۱۳۸۹ اسفند ۲۳, دوشنبه

چرخیدن؛ گم‌شدن

می‌چرخی
چون چرخ ماشین‌های عاصی
دانه‌ی برف که تا زمین هزار چرخ می‌خورد
دنیایی که می‌چرخد به‌دور چشم
رقص فاحشه‌ای به آهنگ‌های تکراری
و طنابی که می‌چرخد گرد گردن

چرخیدن
گم‌شدن
و چرخه‌ی بی‌پایان صدایی
که زمین را زیر پای انسان می‌لرزاند
و جهان را گرد سر؛

من ایمان نخواهم آورد
به خورشیدی
که بی‌صدا گرد زمین می‌چرخد