۱۳۹۲ شهریور ۱۳, چهارشنبه

زمان تندگذر

همیشه یه جوری‌ام که انگار عجله دارم. انگار زمانم کمه. وقت از دستم در رفته. استرس اینو دارم که به کارایی که دارم یا می‌خوام بکنم نرسم. و اکثرن نمی‌رسم. انگار همه‌چی برام زود می‌گذره و یه چیزی لازمه که این زمان رو کند کنه. یکی از ریشه‌ای ترین مشکلاتی‌ه که دارم و فکر می‌کنم با حل شدنش خیلی چیزای دیگه حل می‌شه.

قبلنا یکی که یادم نیست کی بود بهم گفته بود سن که بالا میره سرعت گذر زمان هم برای آدم بیشتر می‌شه. فک کنم من الان دچار همین عارضه‌ام! انگار ترمز بریده باشم و بدون اینکه بفهمم سرعتم داره بیشتر میشه.

این تندگذر بودن زمان برای من باعث‌شده خیلی از کارهایی که نیاز به حوصله داره، مثل کتاب خوندن، فیلم دیدن، یا بازنگری کردن توی پروژه‌هام، یا حتا خوندن یه متنِ یه‌مقدارطولانی رو همیشه به تاخیر بندازم. حتا در شرایطی که هیچ کاری برای انجام‌دادن ندارم. نمیشه راهی واسه این مسئله وجود نداشته باشه!

۱۳۹۲ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

سنگِ خون

1. ترس از سقوط، ترس از ارتفاع، روی دیگه‌ی میل به سقوط‌ه. آدم عاشق دره می‌شه. عاشق چاه. چون تهش ناپیداس.
انگار همین دیروز بود که برف پوشیده بود و نگاهش به آسمون بود. می‌خواست شاید مسیر پرنده‌ها رو پیدا کنه یا شاید صورت‌فلکی‌ها مسحورش کرده‌بودن. انقدر حواسش پرت بود که دستاش سرد شد و صورتش یخ زد. وسط تابستون. اما برف پوشیده‌بود.

2. شروع کردم به نوشتن و متن بالا ناخودآگاه به ذهنم اومد. گاهی آدم باید از همه جا ببره و خودشو تو نوشتن پیدا کنه. خیلی وقته نثر ننوشتم، باید بنویسم بیشتر. با اومدن فیس‌بوک فضای وبلاگ خیلی مرده. احساس امنیت حداقلی‌ای به من می‌ده برای صاف و پوست‌کنده بودن.

3. چشات رنگ طوفانه. باید فرار کنم. بیشتر از این نمی‌شه تو چشات زل زد. نباید مسخ شم. نباید سِحر شم. رعد و برق می‌زنه. چشمات که نه. صدات می‌ترسوندم. من عادت ندارم به خون وقتی فواره می‌زنه از حنجره‌ت. فرار کن. فرار می‌کنم از خودم. من باروت خوردم و دارم گَله گَله مرگ بالا میارم. از صدات می‌ترسم. جایی میون قبرهایی که برای هر بار مردنم کندم پنهون می‌شم. تنم رنگ گورستون می‌گیره. دنبالم نکن. من هزار بار دفن شدم و روحم مال خودم نیست. دنیایی نیست اینجا. دنبال درخت نگرد. هوا خیلی وقته که گرگ‌و‌میش‌ه.

4. ترجیحن همراه با این آهنگ بخوانید. چون با این آهنگ نوشتم. http://www.youtube.com/watch?v=QWymr4cglqc