رییس جمهور سودان از سوی دیوان لاهه به جرم جنایت جنگی و جرم علیه بشریت تحت تعقیب قرار گرفت. این خبر عده ای را خوشحال و عده ای دیگر را ناراحت می کند. اما در نگاه اول، این "ناراحت شدن" کمی عجیب به نظر می رسد؛ همانطور که مقامات ایرانی نسبت به این حکم، واکنش منفی نشان داده اند و آن را نقض حق حاکیت و مصونیت رهبران کشور ها و "بدعتـ"ـی زشت نام نهاده اند. چرا که به منزله ی دخالت در امور داخلی کشور هاست. و آنها که خوشحال شده اند، خوشحالی شان از این روست که –به هر حال- قهرمانی پیدا شده تا یک جنایتکار جنگی را دستگیر کند.
این طور که مقامات ایرانی می گویند، روشی که دیوان لاهه پیش گرفته، این است که پا را اندکی فراتر از قانون و مسئولیت خود نهاده. اما چرا با وجود این همه موافق – که حکم را تصویب کرده اند، با این حکم برخورد صورت می گیرد؟ پاسخ این است که مقامات ایرانی، جدای از اینکه کاری که رییس جمهور سودان در جریانات دارفور انجام داده جنایت است یا نیست، کاری که دیوان لاهه می کند را محکوم کردند. یعنی اگر بپذیریم که دیوان لاهه پا را از قانون فراتر گذاشته است، می توانیم این اتفاق را این طور تفسیر کنیم که دیوان لاهه، کشور ها را در برابر ارزشی قرار داده، و مخالفانش به ضد بودن با آن ارزش و حمایت از جنایات جنگی متهم شده اند.
"در برابر ارزش قرار دادن"، امری ست که ظاهری منطقی دارد، اما در باطن، می توان دید که خیلی از پایه های آن می لنگد. بسیاری از اتهام ها و تهمت هایی که انسان ها می زنند، نیز از این جنس است. از این رو، باید از اتهام زدن ترسید و اگر زده می شود، برای اثبات آن، دلایل عقلانی و تحلیلی آورد. در غیر این صورت، در پس این اتهام ها، ارزش ها اهمیت خود را از دست می دهند و جامعه به جای اعتلا و پیش روی، به انحطاط کشیده می شود و این رفتارها، حاصلی جز آبادی کوتاه مدت و ویرانی بلندمدت نخواهند داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر