۱۳۸۵ شهریور ۲۵, شنبه

آتش، دیگر بس!

دی شب، به اتفاق خانواده، فیلم آتش بس را به صورت سی دی تماشا می کردیم. از کپی رایت و حق انتشار و تخلفاتش - که البته فعلا ًبدون کیفر هستند - که بگذریم، فیلم جالبی بود. حرفه ای نبود. نه بازیگران اصلی اش حرفه ای بودند، نه فیلمنامه اش، و نه حتی کارگردانش. سینماگر نیستم که اظهار فضل کنم!، اما هر کسی می تواند این را درک کند که فیلم کمی "لوس" است! البته از لحاظ معنایی و مفهومی جای خود دارد،: یک فیلم که می خواهد اختلاف ِ میان ِ یک زن متجدد و یک مرد متحجر را نشان دهد.

فیلم بسیار جای درس گرفتن دارد، همه ی ما به چنین عقایدی دچار هستیم که گاهی برای نگاه داشتن یک زندگی یا یک فرد باید آنها را تغییر داد، یا به عبارت بهتر با آن آشتی کرد. مسئله ی "کودک درون" که برداشتی روانشناسانه از احساسان فرد است را مطرح می کند و می گوید که برای حل اختلافات باید با این کودک آشتی کرد و او را نوازش کرد. این کودک، روح ماست و با این کودک است که زندگی می کنیم. گاهی قهر می کند و گاهی شیطنت! گاهی می خندد و گاهی می گرید! ...

زیاد وارد بحث روانشناسی موضوع - که البته بنده تبحر چندانی ندارم و نقل قول می کنم! - نمی شوم. تنها به گفتن این بسنده می کنم که باید با خود آشتی کنیم، تا بتوانیم با دنیا آشتی کنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر