۱۳۸۴ دی ۳, شنبه

احساس مي کنم مغزم يه محلوله.
محلولي که هر کي مياد توش يه چيز ميريزه و ميره.
فکرا، اعتقاداي متضاد.
بايد منظم تر شم.

۱۳۸۴ دی ۲, جمعه

هویت من گم شده.
کسی نمیدونه کجاست؟
نصف بیشتر زبان ما عربیه.
لباس های ملی ما مانتو و کت و شلواره.
بازارمون پر جنس های اروپایی و آمریکاییه.
زبان عربی با چه سختگیریی تو مدرسه درس داده میشه.
ولی فارسی هیج.
همه از هم می دزدن.
همه سر هم کلاه میزارن.
راستی٬
به برره خوش اومدید.
یاد بچگیا افتادم.
چه قدر اون موقع فکرمون آزاد بود.
همهش تو فکر این که ستاره ها چرا این شکلین یا چرا آسفالت تو شبا برق می زنه؟
آدم وقتی کوچیکه آرزوی بزرگی و وقتی بزرگه آرزوی کوچیکی می کنه.
حیف که رفت.

۱۳۸۴ آذر ۲۴, پنجشنبه

تا حالا شده احساس کنی با وجود تمام آدمای اطرافت٬ خیلی تنهایی؟
دوست دارم توی اون لحظه گیتار بگیرم دستم Lonely Day سيستم آف ا داون رو بخونم.

Such a lonely day
And it's mine
The most loneliest day of my life

۱۳۸۴ آذر ۱۶, چهارشنبه

وبلاگ شده ستون تسلیت و خبرگزاری.
فکرشو بکنین!
۱۱۶ نفر مردن!
۱۱۶ نفر!
یعنی چه کسی می خواد پاسخگوی اینا باشه؟
راحت میان یه تسلیت میگن و تموم شد رفت!
اومدن برای اینکه پول بلیط کمتر بدن٬ سوار هواپیمای باری نظامیشون کردن!
آخه کجای دنیا با این هواپیما خبر نگارا رو میبرن این ور اون ور؟

C-130
درگذشت هنرمند نامی و محبوب ایران - منوچهر نوذری رو تسلیت می گم.
دیگه همه خبر برخورد هواپیما با ساختمون رو شنیدن.
فاجعه ی کمی نیست.

من به همه ی بازمانده ها شون تسلیت می گم.
ظاهرن پدر یکی از بچه های مدرسه ی ما هم توی هواپیما بوده.

به هر حال.
به نوبه خود متاسفم.