۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۲, سه‌شنبه

بلندا

قصری از تنهایی خویش ساخته ام
که بر بلندای شکوه اش
یارای پرواز هیچ خورشیدی نیست.

۳ نظر:

  1. اینو خودت گفتی؟قشنگه

    پاسخحذف
  2. این اُمید کیه؟ بوهــــاء! تازه بقیه کارایِ آقایِ نَجَفی رو نَدیدی!‌ :)
    گُفتَم٬ اگه به مَن بود٬ «بر بُلَندایِ شکوه اش» رو می‌کردم: «که در ورایِ شکوهِ بی‌سوی‌َش»

    پاسخحذف
  3. سعید جونم وبلاگت خیلی جالبه خیلی لذت بردم....انشااله وقتی وبلاگم درست شد بازم واست کامنت میذارم.. دوست دارم داداشی.... :)

    پاسخحذف