آه باران ِ من
کاش اینجا بودی
میان این ورطه ی سکوت
تا نگاه ِ تو کلام ِ نخستین ِ بی زبانی ام می شد.
کاش اینجا بودی ماه ِ نامهربان
تا تقدس بر تو سجده می بُرد
روی خاک ِ پست ِ تن ِ من
کاش اینجا بودی
تا صدای تو را جار می زدم بر سر هر دیوار
تا سقوط می کردم در چال ِ گونه هایت
تا تن ات آرامگاه دستهای من می شد
و گردن ات جولانگاه ِ بوسه های ِ من
کاش اینجا بودی
کاش اینجا بودی..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر