میچرخی
چون چرخ ماشینهای عاصی
دانهی برف که تا زمین هزار چرخ میخورد
دنیایی که میچرخد بهدور چشم
رقص فاحشهای به آهنگهای تکراری
و طنابی که میچرخد گرد گردن
□
چرخیدن
گمشدن
و چرخهی بیپایان صدایی
که زمین را زیر پای انسان میلرزاند
و جهان را گرد سر؛
من ایمان نخواهم آورد
به خورشیدی
که بیصدا گرد زمین میچرخد
من هم ایمان نخواهم آورد به خورشیدی که بی صدا گرد زمین میچرخد...
پاسخحذف