۱۳۹۳ تیر ۲۳, دوشنبه

ضد نور

تن‌ات مه‌آلوده و تار
   - تو را چگونه می‌توان دریافت؟ -
سایه‌ات بر دیوار سخت تابیده
هندسه‌ی اندام‌ات را نمی‌توان دانست
رودرروی همه‌ی شکست‌هایم ایستاده‌ای
روشنای ناآشنای دوردستی چهره‌ات را دزدیده
و تاریکی چشم‌ها را می‌بندد.
انگار بوده‌باشی و هیچ‌گاه ندانسته‌باشم کجا و چگونه
اما خواب‌گونه‌هایی می‌گوید که از بیداری‌ام پریده‌ای
و رد ناخن‌هایت بر دیوارها به هیچ‌کجا نمی‌رسانندم
تو را کجا می‌توان یافت که گویی پری‌وار از این هستی تلخ گریخته‌ای؟
تو را چگونه می‌توان ساخت که تن به آفرینش نمی‌دهی؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر