۱۳۸۵ مرداد ۲۳, دوشنبه

خورشید پنهان،

دشتی بیکران،

و ابرهایی که - شاید -

به حال من می زارند.

و آخرین گل پژمرده ی امید،

اشک من را می نوشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر