این سرنوشت ماست نباشه دلی با ما
ما آخر عاقبت میشیم از هر دلی جدا
دستی نباشه لمس کنه قلب سرد رو
بر سر نباشه سایه ی نور ستاره ها
روزی که دور نیست چنین از وجودمون
این سرنوشت ماست بشیم همدم غما
روزی که پیر و کهنه چشمو میدوزیم به در
چشمای خسته مون تر و لب تشنه ی دعا
نومید و منتظر میمونیم بشه سحر
شاید یکی گذر کنه از قلب بی نوا
لرزون و بی صدا بچکه روی گونه اشک
دستی نباشه پاک کنه اشک بی صدا
روزی پر از خطا و پر از موج خاطره
روزی میمونه از همه دنیا فقط خدا
اما نباش شاکی از این چرخ روزگار
امروز بیاندوز دلی رو واسه فردا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر