۱۳۸۷ دی ۱۵, یکشنبه

از کجا می آیی ای ابر نومید؟

از کجا می آیی ای ابر نومید؟
شاید از جایی که
مال من باشد
شاید از تنها جایی که
در آن آسوده می گریستم
شاید از تنها جایی که در آن
بیهوده می رقصیدم
از جایی پشت آن کوههای بلند
از جایی سبز تر ازآسمان دیروز
از جایی بلند تر از فرداهای نامده
زمین خشک آنجا
چقدر از این ویرانه خاکی تر است؟
دیوارهای آنجا چه رنگی اند ؟
نکند آنجا هم خورشید سرد باشد؟
ای پیامبر اشک های آسمان
بر دستهای خشک من ببار
بر وجود تهی ام
ببار بر تمام این زمین های شکسته
ببار بر خیابان های اندوهگین
ببار بر پاییز بی پایان
از کجا می آیی ای ابر نومید ؟
آیا دریا هنوز آبی است؟
بگو چقدر راه است
تا آخرین ایستگاه تنهایی باران ؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر