سعید برزگر ام؛ معمار و دانشجو. از شعر مینویسم -آنجا که زبان به تحلیل راه نمیدهد، و از معماری و شهر مینویسم -آنجا که زبان به شعر نمیچرخد.
۱۳۸۸ فروردین ۱۰, دوشنبه
دور باد دستان هرزه ی باد سرگردان
باغبان خوابش را به تساوی میان گلهای باغ تقسیم می کند و اندوهش را رهسپار ابرهای آسمان چرا که می داند فرشته ای هست پشت ابرها که با لبخندش باران را بر زمین می گستراند و زیر لب دعا می خواند که دور باد دستان هرزه ی باد سرگردان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر