۱۳۸۶ تیر ۱۷, یکشنبه

احساسات عقلی ؟؟

سخنی از  - احتمالا ً - افلاطون را جایی خواندم که جالب بود. خلاصه اش چنین:

"دوست داشتن کار دل است. مثل دیدن که کار چشم است. وقتی با عقل تصمیم گرفتی و با عقل کسی را دوست داشتی، آن دوست داشتن ارزش دارد."


فکر میکنم مثال جالبی در این مورد باشد که بگوییم احساسات مانند دروس دوره ی راهنمایی و عقل مانند دروس دوره ی دبیرستان و در سطوح بالاتر مثل دروس دانشگاهی است. احساسات را داری که با چیزهایی همچون دوست داشتن، نفرت، عشق، خشم، و ... آشنا شوی و با عقل همین احساسات را به صورت گسترده تر و عمیق تر بسط میدهی. مثلا برای اینکه چیزی را با عقل دوست داشته باشی، تمام جوانب آن را بررسی می کنی و آنگاه دوست می داری. (شاید بتوان اسم آن را احساسات عقلی گذاشت.)


البته منظور من این نیست که دختران- که معمولا ً احساساتی هستند - مثل افراد کم سواد می مانند. بلکه به عقیده ی من زیبایی وجود دختران در همین احساساتی بودن آنهاست. دختران زیبا هستند چون احساساتشان پاک است. (حرفهایم از کجا به کجا کشیده شد! )


به هر حال ، این بود نظر من درباره ی سخنی از - احتمالا ً - افلاطون !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر