۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

بیگانه

من بیگانه ام
با خنده هاتان
با اشک هاتان
با زخم هاتان
با درد هاتان
من
خود خنده هاتانم
خود اشک هاتان
خود زخم هاتان
خود دردهاتان

من خود صاعقه ام
وقتی که ابرها را می گریاند
من خود ابرم
وقتی که صاعقه ها را می خنداند
من خود تقدسم
که می بارم
پشت کوهی از هیچ
که می پرستیدش

۱ نظر: